حضرت آیتالله خامنهای، رهبر معظّم انقلاب اسلامی، به مناسبت برگزاری مراسم تشییع و تدفین مجاهد کبیر، شهید سیّدحسن نصرالله و همچنین سیّدهاشم صفیالدّین، پیامی صادر کردند. شروع این پیام با آیهی هشتم سورهی منافقون نگاشته شده است: «قال الله عزّ و جل: وَ لِلّٰهِ العِزَّةُ وَ لِرَسولِهِ وَ لِلمُؤمِنینَ وَ لٰکِنَّ المُنافِقینَ لا یَعلَمون. مجاهد کبیر و زعیم پیشتاز مقاومت در منطقه، حضرت سیّدحسن نصرالله (اعلی الله مقامه)، اکنون در اوج عزّت است.» ۱۴۰۳/۱۲/۳
به همین مناسبت، رسانهی KHAMENEI.IR یادداشتی را به قلم حجت الاسلام براتمحمد هدایتی، استاد جامعه المصطفی نمایندگی خراسان منتشر کرد؛ در این یادداشت، نویسنده ابتدا بر اساس آیههای هفتم و هشتم سورهی منافقون به راهبرد دشمنان و خطاهای محاسباتی آنان در برابر جبههی حق پرداخته، سپس بر اساس آیهی هشتم سورهی منافقون مفهوم «عزّت» و منشأ آن، چگونگی کارکرد عزّت الهی در زندگی مؤمنان و وظایف جامعه در نگهداری عزّت الهی را بررسی مینماید.
«در منطق قرآن، عزّت واقعی و کامل متعلّق به خداوند و متعلّق به هر کسی است که در جبههی خدایی قرار میگیرد.»(۱) قرآن کریم، در آیات و سورههای مختلفی، به این حقیقت تصریح میکند. آیههای هفتم و هشتم سورهی مبارکهی منافقون یکی از مهمترینِ این آیات است. این دو آیه دربارهی عبداللهبناُبَیّ، معروف به ابنسَلول، نازل شده است. او سرکردهی منافقان و از همپیمانان یهودیان دوران پیامبر (صلّی الله علیه و آله) بود. یهودیان با همکاری او دشمنیهای زیادی علیه پیامبر و مؤمنان داشتند. او «با یهودیها و کفّار قریش و جاسوسهای امپراتوری روم میساخت و از هر وسیلهای استفاده میکرد، برای اینکه شاید بتواند حکومت پیامبر را از بین ببرد.»(۲) به عنوان نمونه، در دو جنگ پیامبر با یهودیان ــ جنگ بنیقَینُقاع و بنینضیر ــ عبداللهبناُبَیّ با آنها همکاری کرد.(۳) قرآن کریم نیز به همکاری منافقان و یهودیان تصریح میکند.(۴)
بر اساس آیات این سوره، منافقان و یهودیان با روشهای مختلفی به دنبال ضربه به پیامبر و مسلمانان بودند. این دو آیه به دو راهبرد مشترک منافقان و یهودیان میپردازد: الف) اوّلین راهبرد، تحریم اقتصادی همراهان و یاران پیامبر بود. هدف از این تحریم، پراکندهسازی مؤمنان از اطراف پیامبر با هدف به انزوا کشاندن ایشان و، در نهایت، سقوط حکومت اسلامی بود. آیهی هفتم دراینباره میفرماید: «هُمُ الَّذینَ یَقولونَ لا تُنفِقوا عَلىٰ مَن عِندَ رَسولِ اللَّهِ حَتّىٰ یَنفَضّوا …»؛(۵) میگویند به همراهان و یاران رسول خدا کمک نکنید تا از اطراف او پراکنده شده و پیامبر منزوی شود تا نتواند بر ما حکمرانى کند.(۶) در حقیقت، «مقصودشان از اینکه کمک مالى نکنید این است که بر اثر کمک مالى نکردن، نظام اسلامى ساقط بشود.»(۷)
ب) دوّمین راهبرد آنان کوچاندن اجباری مسلمانان از مدینه بود. هدف از این کوچاندن اجباری نیز پراکندهسازی جمعیّت مسلمانان و، در نهایت، سقوط حکومت اسلامی بود. آیهی هشتم دراینباره میفرماید: «یَقولونَ لَئِن رَجَعنا اِلَى المَدینَةِ لَیُخرِجَنَّ الاَعَزُّ مِنهَا الاَذَل …»؛(۸) مىگویند اگر به مدینه بازگردیم، قطعاً منافقان که عزیزتر هستند، پیامبر و مؤمنان را که زبونتر هستند، بیرون خواهند کرد.(۹) «اگر آن روز مسلمانهایى که هجرت کرده بودند و دُوروبَر پیغمبر آمده بودند، یکى پس از دیگرى از دُوروبَر پیغمبر میرفتند، علىالظّاهر چیزى به نام جمعیّت اسلامى و حکومت اسلامى باقى نمیماند؛ خود پیغمبر میماند و احیاناً یک چند نفر دُوروبَر او؛ اینها که نظام اسلامى نبود.»(۱۰)
این دو راهبردِ شکستخورده معلول گرفتار شدن منافقان و یهودیان به دو خطای محاسباتی است:
الف) اوّلین خطا این است که آنها پول و قدرت را مبنای تمام برنامهریزیها و تصمیمات خود قرار دادهاند. «فکر میکردند که کمکهاى اینها است که نظام اسلامى را سر پا نگه داشته، لذا توصیه میکردند که این کمکها را نکنید تا این نظام فرو بریزد.»(۱۱) تعبیر «لا یَفقَهون» در آیهی هفتم به این خطا اشاره میکند و میفهماند که آنها حقیقت قدرت الهی را درک نمیکنند.
ب) دوّمین خطای محاسباتی ــ که خود، ریشه در خطای اوّل دارد ــ این است که آنها خود را عزیزتر و پیامبر را ذلیلتر میبینند. رئیس منافقان گمان میکند «چون پول دارد، چون رئیس قبیله است ــ حالا اخلاق ندارد، انسانیّت ندارد، ایمان به خدا ندارد، وفاى به عهد ندارد، تواضع ندارد، صفات انسانى اصلاً در او نیست، اینها را اصلاً ملاحظه نمیکند، رعایت نمیکند، نمیفهمد ــ پیغمبر را ذلیلترین میداند.»(۱۲) در حقیقت، این خطای محاسباتی ناشی از تغییر نظام ارزشى در ذهن منافقان و یهودیان است که همه چیز را به پول گره میزنند. تعبیر «لا یَعلَمون» در آیهی هشتم به این خطا اشاره میکند و میفهماند که آنها از عزیز بودن پیامبر آگاهی ندارند.
خداوند، بعد از ذکر خطاهای محاسباتی آنها، در همین دو آیه به دو سنّت الهی و قانون طبیعت تصریح میکند و محاسبات دشمنان را بر هم میزند:
ـ «وَ لِلَّهِ خَزائِنُ السَّماواتِ وَ الاَرض»؛ گنجینههاى آسمانها و زمین، همه از آنِ خدا است. ـ «وَ لِلَّهِ العِزَّةُ وَ لِرَسولِهِ وَ لِلمُؤمِنین»؛ عزّت، همه از آنِ خدا و پیامبرش و مؤمنان است. در ادامه، به تبیین قانون دوّم میپردازیم.
بر اساس آیهی هشتم سورهی مبارکهی منافقون، یکی از سنّتهای حاکم بر جهان «عزّت جبههی حق» است. «عزّت به معناى حالت برترى و رجحان و پدید آمدن آن وضعیّتى است در کسى که بر او غلبه نکنند. انسانِ باعزّت آن انسانى است که داراى حالتى است که با داشتن آن حالت، غلبه و قوّت و قدرت متعلّق به او است.»(۱۳) «عزّت به معنای ساخت مستحکم درونی یک فرد یا یک جامعه است که او را در مقابلهی با دشمن، در مقابلهی با موانع، دارای اقتدار میکند و بر چالشها غلبه میبخشد.»(۱۴) «عزّت یعنى آن اقتدار مطلقى که هرگز ضعفى همراه آن نیست، عجزى همراه آن نیست.»(۱۵)
«عزّت» ویژگی مهمّی است که همهی انسانها به دنبال کسب آن هستند؛ امّا سؤال این است که «عزّت» را از کجا، چه کسی و چگونه باید گرفت؟ منشأ کسب «عزّت» کجا است؟ این سؤال، عزّتخواهان و اقتدارگرایان را به دو گروه تقسیم کرده است: گروهی که عزّت را، باذلّت، از قدرتهای بشری طلب میکنند و گروهی که «عزّت» را با اتّصال به خدای عزیز به دست میآورند.
گروه اوّل، ملّتها، خواص و حاکمانی هستند که با گرفتاری در یک خطای محاسباتی، «عزّت» را از غیر خدا میخواهند. این در حالی است که خداوند، در آیهی هفتم، این ندا را سر میدهد که «اى انقلابیّون عالم، اى کسانى که خیال میکنید که وقتى که یک جامعهاى تشکیل بشود، با فشار ابرقدرتها چه میشود کرد و چه باید کرد، اى دولتهایى که خیال میکنید اگر «نه» به ابرقدرتها بگویید زندگى شما چگونه خواهد گذشت، کمک به شما از کجا خواهد شد! نترسید. وَ لِلّٰهِ خَزائِنُ السَّماواتِ وَ الاَرض؛ (همهی گنجینهها) مال خدا است؛ به خدا اگر نزدیک شدید، از این خزائن میتوانید استفاده کنید.»(۱۶)
در آیهی هشتم سورهی منافقون نیز میفرماید: «وَ لِلَّهِ العِزَّةُ وَ لِرَسولِهِ وَ لِلمُؤمِنین»؛ عزّت، همه از آنِ خدا است، در جای دیگری نجویید. در آیهای دیگر نیز میفرماید: «مَن کانَ یُریدُ العِزَّةَ فَلِلَّهِ العِزَّةُ جَمیعًا».(۱۷) همچنین، «در سورهی نساء، دربارهی کسانی که خود را متّصل به مراکز قدرتهای شیطانی میکنند برای اینکه حیثیّتی به دست بیاورند، قدرتی به دست بیاورند، میفرماید: اَ یَبتَغونَ عِندَهُمُ العِزَّةَ فَاِنَّ العِزَّةَ لِلَّهِ جَمِیعًا؛(۱۸) آیا دنبال عزّتند این کسانی که به رقبای خدا، به دشمنان خدا، به قدرتهای مادّی پناه میبرند؟ عزّت در نزد خدا است.» (۱۹)
یکی از مهمترین سورههایی که بر این حقیقت تأکید میکند، سورهی شعراء است. خداوند «در سورهی مبارکهی شعراء، گزارشی از مجموعهی چالشهای پیامبران بزرگ را مطرح میفرماید ــ دربارهی حضرت نوح، حضرت ابراهیم، حضرت هود، حضرت صالح، حضرت شعیب، حضرت موسیٰ ــ مفصّل دربارهی چالشهای این پیامبران بزرگ بحث میکند و گزارش الهی و وحی را به گوش مردم میرساند. در هر مقطعی که میخواهد غلبهی جبههی نبوّت را بر جبههی کفر بیان بفرماید، میفرماید: اِنَّ فی ذٰلِک لَآیَةً وَ ما کانَ اَکثَرُهُم مُؤمِنینَ * وَ اِنَّ رَبَّک لَهُوَ العَزیزُ الرَّحیم؛(۲۰) یعنی با اینکه طرف مقابل اکثریّت داشتند، قدرت دست آنها بود، پول دست آنها بود، سلاح دست آنها بود، امّا جبههی توحید بر آنها پیروز شد. … بعد از آنکه قرآن این گزارش را در طول سورهی مبارکهی شعراء مدام تکرار میکند، در آخر سوره خطاب به پیغمبر میفرماید: وَ تَوَکَّل عَلَى العَزیزِ الرَّحیم؛(۲۱) به این خدای عزیز و رحیم که تضمینکنندهی غلبهی حق بر باطل است، توکّل و تکیه کن. … پس در منطق قرآن، عزّت را باید از خداوند طلب کرد.»(۲۲) خلاصهی سخن قرآن این است که «اگر میخواهید کسى بر شما دست پیدا نکند و مغلوب نشوید، جایش آنجا نیست، زیرِ دامنِ این یا آن قدرت نیست؛ زیر چتر و قدرت الهى است.»(۲۳)
در قرآن کریم، یهودیان دشمن، نمونهی بارز کسانی هستند که عزّت را از غیر خدا خواسته و همیشه دچار ذلّت شدند. خداوند دربارهی آنان میفرماید: «ضُرِبَت عَلَیهِمُ الذِّلَّةُ وَ المَسکَنَة»؛(۲۴) مُهر ذلّت و خواری و درماندگیِ دائمی بر آنان زده شده است. دلیل ذلّت دائمی یهودیان معاند «به خاطر این است که اینها در تمام طول دوران تاریخشان وابسته بودند، هیچ وقت استقلال پیدا نکردند، (به خاطر) آن حالت وابستگى شناختهشدهاى که در طول تاریخ داشتهاند؛ الان هم که خب دو وجب جا را از این و آن غصب کردهاند، دزدى کردهاند، براى خودشان مسکن درست کردهاند، باز وابستگى آمریکا است که (اگر) نباشد، اگر نازى کند آمریکا، از هم فرو ریزند قالبهاى صهیونیست! منافقین هم ذلّتشان همینجور است؛ منافقین خودشان نیستند که سخن میگویند، که اقدام میکنند، که مبارز میطلبند؛ بلکه زیر دامن ناپاک معاندین و کفّار میروند و خیال میکنند که آنجا آنها را از گزند محفوظ میدارد و به آنها عزّت میدهد؛ که مىبینیم و میدانیم و مطمئنّیم نسبت به آینده، که مطلقاً عزّتى در زیر دامن ناپاک بیگانگان براى آنها وجود ندارد.»(۲۵)
بعد از پذیرش این باور که «عزّت، تنها از آنِ خدا است»، این سؤال پیش میآید که کارکرد عزّت چگونه است؟ مسلمانان چگونه به اوج عزّت و پیروزی میرسند؟ کارکرد عزّت «معنایش این است که قوانین این عالم جورى تنظیم شده که این عالم، خواهىنخواهى به سمت اهداف الهى دارد پیش میرود. خرابکارىها ممکن است حرکت جهان را اندکى کُند کند، امّا هرگز حرکت جهان را برنمیگرداند به این طرف؛ … جهت آفرینش یک جهت مشخّصى است.»(۲۶)
وقتی گفتیم «عزّت از آنِ خدا است»، به این معنا است که «همین عزّت منتقل میشود به رسول خدا و به مؤمنین؛ چرا؟ چون رسول خدا و مؤمنین همان کشتىبانها و ناخداهایى هستند که بادبان کشتىشان را برابر قوانین الهى میبندند و از این قوانین استفاده میکنند. عزّت خدا متعلّق به اینها است.»(۲۷) به عبارت بهتر، «وقتی که عزّت شامل حال یک انسان، یک فرد یا یک جامعه میشود، مثل یک حصار عمل میکند، مثل یک باروی مستحکم عمل میکند؛ نفوذ در او، محاصرهی او، نابود کردن او برای دشمنان دشوار میشود؛ انسان را از نفوذ و غلبهی دشمن محفوظ نگه میدارد. آنوقت هرچه این عزّت را در لایههای عمیقترِ وجودِ فرد و جامعه مشاهده کنیم، تأثیرات این نفوذناپذیری بیشتر میشود.»(۲۸)
از طرفی دیگر، «مؤمن چون مورد لطف خدا قرار گرفته و خدا به او عزّت داده، حق ندارد خودش را ذلیل کند. … ذلّت مؤمن بر خلاف طبیعتى است که پروردگار عالم مقرّر فرموده؛ … ذلّتِ تسلیم در مقابل کفّار، ذلّتِ پذیرش فشار کفّار و تحمیل کفّار.»(۲۹) در منطق قرآن کریم، اتّصال به عزّت الهی، نفوذناپذیری، ذلّتناپذیری، مقاومت و تسلیم نشدن در برابر دشمنان، عزّت دائمی و پیروزی قطعی را به دنبال دارد. در مقابل، دشمنان با تهدید و تطمیع همیشگی به دنبال از بین بردن عزّت مسلمانان و نفوذ در آنها هستند. امام حسین (علیه السّلام) در یکی از فرازهای خطبهی روز عاشورا میفرماید: «اَلا وَ اِنَّ الدَّعِیَّ ابنَ الدَّعِیِّ قَد رَکَزَ بَینَ اثنَتَینِ بَینَ السَّلَّةِ وَ الذِّلَّةِ وَ هَیهاتَ مِنَّا الذِّلَّة»؛(۳۰) این حرامزادهی پسر حرامزاده مرا میان دو چیز مخیّر کرده است: میان شمشیر و تن دادن به خوارى، و هیهات که ما تن به ذلّت و خوارى دهیم.
شهید سیّدحسن نصرالله نیز در فرازی از آخرین سخنرانی عمومی خود ــ یک ماه قبل از شهادت ــ با اشاره به این بیان امام و با اشاره به تهدید رژیم صهیونیستی، میگوید: «ناپاکزادهای فرزند ناپاکزاده، یعنی اسرائیل فرزند آمریکا، مرا میان دو راه قرار داده است: میان تیزی شمشیر و پذیرش خواری. امروز مجاهدان و مقاومان ما در سراسر لبنان و در تمام جبههها، و همهی مردم، خانوادهی شهدا، مجروحان، کودکان، زنان، مردان، بزرگسالان و خردسالان ما، شهرها و روستاها و محلّههای ما، همان سخن امامشان سیّدالشّهداء را گفتند: هیهات منّا الذّلة. ما مردمانی هستیم که هرگز ذلّت را نمیپذیریم و هرگز سرِ خود را برای کسی خم نمیکنیم. خون ما که بهناحق ریخته شده است، بر این شمشیر پیروز خواهد شد.»(۳۱) منطق جبههی مقاومت همان است که شهید ابراهیمعقیل گفته است: «آمریکا تنها در صورتی پیروز میشود که بتواند خدا را از میدان بیرون کند؛ این کار هرگز امکان ندارد، پس آمریکا هیچگاه پیروز نخواهد شد.»(۳۲)
قوانین و سنّتهای الهی وابسته به رفتار انسانها است؛ لذا قانون عزّتمندی جبههی حق وابسته به رفتار مردم، خواص، عالمان، اندیشمندان و حاکمان جوامع است. مشروط بودن این قانون به رفتار انسانها اقتضا میکند که جبههی حق به وظایف خود در حفظ و نگهداری این عزّت عمل کند. ما «با عقل، با تدبیر، با فکر درست، با نقشهی درست، با اشتباه نکردن در نوع مراودات، نوع تصمیمگیریها، نوع حرف زدنها، باید این عزّت را حفظ کنیم.»(۳۳) «ملّتی که از حقیقت عزّت برخوردار شده است و در جادّهی پیشرفت قرار گرفته است، اگر این نعمت را کفران کند، آنوقت … دنیا دوباره دوزخ خواهد شد،(۳۴) زندگی دوباره تلخ خواهد شد. ملّتها اگر ایستادگی نکنند و پیش نروند، دوباره همان سختی و سیاهىِ دورانِ ذلّت بر سر آنها سایهافکن خواهد شد.»(۳۵)
بنابراین، «اگر بخواهیم دچار رکود نشویم، دچار ذلّت نشویم، دچار عقبگرد نشویم، دچار همان وضعیّتِ دوزخىِ قبل از انقلاب نشویم، باید حرکتمان متوقّف نشود، … باید دائم پیشرفت کنیم. این عزّت ملّی، این استحکام درونی، این ساخت مستحکم، بایستی دائم در حال جلو رفتن باشد و ما را به پیشرفت برساند.»(۳۶) به طور کلّی، «امروز بازگشت به عزّت و اقتدار برای امّت اسلامی منحصراً در گرو ایستادگی در برابر استکبار و نقشههای خباثتآمیز آن است، و مسئلهی فلسطین در رأس همهی مسائل بینالملل اسلامی در مقابل استکبار است.»(۳۷)
وظیفهی دیگر جبههی حق بازگشت به قرآن است. «ما مفاهیمی در قرآن داریم که این مفاهیم حقیقتاً سازندهی زندگی مقتدرانه و عزّتمندانهی امّت اسلامی است. … برای اینکه این مفاهیم مورد عمل قرار بگیرد و تحقّق پیدا کند، اوّل باید این مفاهیم را جزو بیّنات افکار جامعهی اسلامی قرار داد.»(۳۸) «اگر با قرآن مأنوس شدیم، به قرآن نزدیک شدیم، مفاهیم قرآنى در دل ما توانست اثر بگذارد، … این عزّت را آنوقت خدا به امّت اسلامى خواهد داد.»(۳۹) «چرا امّت اسلامی عزّتی را که شایستهی او است، امروز در دنیا ندارد؟ … علّت این است که قرآن ــ بر خلاف ادّعاهای ما ــ معیار و محور معرفت و عمل ما نیست.»(۴۰)
توجّه امّت اسلامی به داشتههای خود و افتخار به آنها یکی دیگر از وظایف مهم در کسب و حفظ عزّت الهی است. «اگر یک ملّتی احساس عزّت نکند، یعنی به داشتههای خود ــ به آداب خود، به سنن خود، به زبان خود، به الفبای خود، به تاریخ خود، به مفاخر خود و به بزرگان خود ــ به چشم حقارت نگاه کند، آنها را کوچک بشمارد و احساس کند از خودش چیزی ندارد، این ملّت براحتی در چنبرهی سلطهی بیگانگان قرار میگیرد.»(۴۱)
یکی از مهمترین داشتههای امّت اسلامی وجود رهبرانی است که در اوج عزّت قرار دارند و باید الگوی عزّتمندی ملّتها قرار گیرند. «امروز رهبرانی چون نصرالله و صفیالدّین بظاهر در این نشئه حضور ندارند ولی روح و رهبریِ آنان در میدان حاضر است و از لبنان و مردم بیدفاع آن دفاع میکند.»(۴۲) «سیّدحسن نصرالله جسمش از میان ما رفته ولی شخصیّت حقیقی او، روح او، راه او، و صدای رسای او همچنان در میان ما هست و خواهد بود.»(۴۳) «دشمن بداند که مقاومت در برابر غصب و ظلم و استکبار، تمامشدنی نیست و تا رسیدن به سرمنزل مقصود ادامه خواهد یافت باذنالله.»(۴۴)
۱) بیانات در مراسم بیستوسوّمین سالگرد رحلت امام خمینی (رحمه الله) (۱۳۹۱/۳/۱۴) ۲) بیانات در دیدار با جوانان در مصلّای بزرگ تهران (۱۳۷۹/۲/۱) ۳) تاریخ اسلام: از جاهلیّت تا رحلت پیامبر اسلام (ص)، مهدی پیشوایی، ص ۲۱۱ و ۲۳۴ و ۲۴۸ ۴) سورهی مائده، آیهی ۵۲؛ «فَتَرَى الَّذینَ فِی قُلوبِهِم مَرَضٌ یُسارِعونَ فیهِم …» ۵) سورهی منافقون، آیهی ۷ ۶) المیزان فی تفسیر القرآن، ج ۱۹، ص ۲۸۲ ۷) حضرت آیتالله سیّدعلی خامنهای، تفسیر سورهی منافقون، گفتار ششم، ص ۹۸ ۸) سورهی منافقون، آیهی ۸ ۹) المیزان فی تفسیر القرآن، ج ۱۹، ص ۲۸۲ ۱۰) حضرت آیتالله سیّدعلی خامنهای، تفسیر سورهی منافقون، گفتار ششم، ص ۹۸ ۱۱) حضرت آیتالله سیّدعلی خامنهای، تفسیر سورهی منافقون، گفتار ششم، ص ۹۸ ۱۲) حضرت آیتالله سیّدعلی خامنهای، تفسیر سورهی منافقون، گفتار ششم، ص ۱۱۵ ۱۳) حضرت آیتالله سیّدعلی خامنهای، تفسیر سورهی منافقون، گفتار ششم، ص ۱۲۰ ۱۴) بیانات در مراسم بیستوسوّمین سالگرد رحلت امام خمینی (رحمه الله) (۱۳۹۱/۳/۱۴) ۱۵) حضرت آیتالله سیّدعلی خامنهای، تفسیر سورهی منافقون، گفتار ششم، ص ۱۱۶ ۱۶) حضرت آیتالله سیّدعلی خامنهای، تفسیر سورهی منافقون، گفتار ششم، ص ۱۰۵ ۱۷) سورهی فاطر، آیهی ۱۰ ۱۸) سورهی نساء، آیهی ۱۳۹ ۱۹) بیانات در مراسم بیستوسوّمین سالگرد رحلت امام خمینی (رحمه الله) (۱۳۹۱/۳/۱۴) ۲۰) سورهی شعراء، آیات ۸ و ۹، ۶۷ و ۶۸، ۱۰۳ و ۱۰۴، ۱۲۱ و ۱۲۲، ۱۳۹ و ۱۴۰، ۱۵۸ و ۱۵۹، ۱۷۴ و ۱۷۵، ۱۹۰ و ۱۹۱ ۲۱) سورهی شعراء، آیهی ۲۱۷ ۲۲) بیانات در مراسم بیستوسوّمین سالگرد رحلت امام خمینی (رحمه الله) (۱۳۹۱/۳/۱۴) ۲۳) حضرت آیتالله سیّدعلی خامنهای، تفسیر سورهی منافقون، گفتار ششم، ص ۱۲۱ ۲۴) سورهی بقره، آیهی ۶۱ ۲۵) حضرت آیتالله سیّدعلی خامنهای، تفسیر سورهی منافقون، گفتار ششم، ص ۱۲۶ ۲۶) حضرت آیتالله سیّدعلی خامنهای، تفسیر سورهی منافقون، گفتار ششم، ص ۱۲۲ ۲۷) حضرت آیتالله سیّدعلی خامنهای، تفسیر سورهی منافقون، گفتار ششم، ص ۱۲۷ ۲۸) بیانات در مراسم بیستوسوّمین سالگرد رحلت امام خمینی (رحمه الله) (۱۳۹۱/۳/۱۴) ۲۹) حضرت آیتالله سیّدعلی خامنهای، تفسیر سورهی منافقون، گفتار ششم، ص ۱۲۷ و ۱۲۸ ۳۰) اللّهوف على قتلى الطّفوف، ترجمهی فهرى، ص ۹۷ ۳۱) بیانات شهید سیّدحسن نصرالله پیرامون تحوّلات اخیر در روز اربعین (۱۴۰۳/۶/۴) (https://program.almanar.com.lb/episode/347173) ۳۲)https://telewebion.com/episode/0xf2fb6ab ۳۳) بیانات در دیدار رئیس و اعضای مجلس خبرگان رهبری (۱۳۹۶/۶/۳۰) ۳۴) سورهی ابراهیم، آیات ۲۸ و ۲۹؛ «اَ لَمْ تَرَ اِلَى الَّذینَ بَدَّلوا نِعمَتَ اللَّهِ کُفرًا وَ اَحَلّوا قَومَهُم دارَ البَوارِ * جَهَنَّمَ یَصلَونَها وَ بِئسَ القَرار» ۳۵) بیانات در مراسم بیستوسوّمین سالگرد رحلت امام خمینی (رحمه الله) (۱۳۹۱/۳/۱۴) ۳۶) بیانات در مراسم بیستوسوّمین سالگرد رحلت امام خمینی (رحمه الله) (۱۳۹۱/۳/۱۴) ۳۷) پاسخ رهبر انقلاب به نامهی آقای اسماعیل هنیّه رئیس دفتر سیاسی حماس (۱۳۹۷/۱/۱۵) ۳۸) بیانات در دیدار شرکتکنندگان در مسابقات بینالمللی قرآن (۱۳۹۶/۲/۷) ۳۹) بیانات در دیدار شرکتکنندگان در سىویکمین دورهى مسابقات بینالمللى قرآن کریم (۱۳۹۳/۳/۱۳) ۴۰) بیانات در دیدار جمعی از قاریان (۱۳۸۸/۵/۳) ۴۱) بیانات در جمع مردم استان کردستان در میدان آزادی سنندج (۱۳۸۸/۲/۲۲) ۴۲) پیام در پی شهادت سیّد مجاهد رشید و فداکار، جناب سیّدهاشم صفیالدّین (رضوان الله علیه) (۱۴۰۳/۱۲/۳) ۴۳) خطبههای نماز جمعهی تهران (۱۴۰۳/۷/۱۳) ۴۴) پیام به مناسبت مراسم تشییع مجاهد کبیر، شهید سیّدحسن نصرالله و شهید سیّدهاشم صفیالدّین (۱۴۰۳/۱۲/۳)
Δ