جلسه دفاع رساله دکتری در رشته اندیشه معاصر مسلمین

مجتمع آموزش عالی زبان، ادبیات و فرهنگ شناسی، جلسه دفاع رساله دکتری آقای عباس روزبهانی طلبه مدرسه مطالعات اسلامی در رشته اندیشه معاصر مسلمین با عنوان "المبانی المعرفیه للمدرسه التجربیه و تأثیرها علی العلوم الانسانیه دراسه نقدیه علی أساس آراء العلامه محمدتقی المصباح انموذجا" را برگزار کرد .

این رساله با راهنمایی و مشاوره آیت الله دکتر عباسی (رئیس جامعه المصطفی) و حجةالاسلام و المسلمین آقای دکتر ساجد (رئیس مجتمع آموزش عالی زبان، ادبیات و فرهنگ شناسی) و داوری حجج اسلام آقای دکتر سوادی و آقای دکتر عبیری و جناب آقای دکتر احمد کریمی مورد دفاع قرار گرفت که دانش آموخته المصطفی موفق به اخذ قبولی با نمره عالی شد.

وی در رساله خود به این مطلب اشاره داشت: فلسفه تجربی یکی از مهم‌ترین مکاتب فکری معاصر به شمار می‌رود که تأثیری گسترده بر تمامی حوزه‌های معرفتی جدید و حتی بر رفتارها و کنش‌های فردی و اجتماعی انسان معاصر نهاده است.

وی ادامه داد: این پژوهش با تمرکز بر فلسفه تجربی به عنوان بنیادی برای علوم انسانی نوین، در پی آن است که مباحث اصلی این حوزه را بر پایه معرفت‌شناسی و متافیزیک بررسی و تحلیل کند.

آقای روزبهانی هدف از انتخاب این موضوع را تبیین جایگاه فلسفه علمی و نقش بنیادین آن در شکل‌گیری و تحول علوم انسانی معاصر دانستند و افزودند: در این راستا، نشان داده می‌شود که مکتب تجربی دو وجه دارد: وجه نخست، مکتب تجربی در تقابل با مکتب عقلی است که پیشینه‌ای در تاریخ اندیشه فلسفی دارد؛ اما وجه دوم آن، فلسفه علمی به مثابه بنیان فلسفی علوم و مکاتب فکری جدید است، به گونه‌ای که می‌توان عمدهٔ مکاتب فکری معاصر را در ذیل این فلسفه، به معنای فاصله گرفتن از متافیزیک یا فلسفه وجودی، تحلیل کرد. نشانه های این فلسفه از اواخر قرون وسطی آشکار شد و با آرای دکارت و بیکن تکوّن یافت و در ادامه با آرای جان لاک، هیوم و پیروان آنان گسترش یافت و در فلسفه کانت با نقد عقل نظری تعمیق یافت و سرانجام در مکتب پوزیتیویسم منطقی به اوج خود رسید. فلسفه تجربی بر اصول و لوازمی مانند اسمی‌گرایی، ظاهرگرایی، کمّی‌گرایی و ذات‌گرایی استوار است و تأثیری ژرف بر پیدایش علوم انسانی جدید، از جامعه‌شناسی آگوست کنت، اقتصاد آدام اسمیت، زیست‌شناسی چارلز داروین و تعریف دین طبیعی در اندیشه دیوید هیوم نهاده است.

وی افزود: این پژوهش با رویکردی تحلیلی-انتقادی به نقد این مکتب و مبانی آن می‌پردازد و در این مسیر از دیدگاه‌های انتقادی علامه مصباح یزدی بهره می‌گیرد؛ اندیشمندی که اهتمام ویژه‌ای به مبانی فلسفی علوم انسانی داشته و ریشه مسائل این علوم را در مبانی و بنیادهای آن جست‌وجو می‌کرد، نه صرفاً در نتایج یا برخی گزاره‌های آن. وی بر آن بود که معرفت تجربی و فلسفه علمی خود مبتنی بر روش عقلی و مبانی متافیزیکی و وجودی‌اند؛ از این‌رو نظریه شناخت در اندیشه او همچون سنت فلسفه اسلامی، مبناگرایانه است.