رئیس المصطفی در همایش موسسه isp پاکستان:

پیش نیاز تمدن نوین اسلامی تولید علوم انسانی با نگاه معنوی و الهی است

همایش سنت، مدرنیته و معرفت‌شناسی مسلمانان از سوی موسسه مطالعات راهبردی اسلام آباد پاکستان (ips) با سخنرانی برخط رئیس جامعةالمصطفی برگزار شد.

حجت الاسلام والمسلمین دکتر عباسی در سخنان خود موضوع این همایش را کارآمد و موثر دانست و خاطرنشان کرد: اصطلاح مدرنیته که در فارسی از آن به عنوان تجددگرایی یاد می شود، از قرن هجدهم و با آثار روسو رواج یافت، اما ادعا می‌شود این فرآیند به پیش از قرن هجدهم نیز بازمی گردد. در حقیقت پیرامون آغاز این دوره تاریخی زندگی بشر اختلاف دیدگاه‌هایی وجود دارد و برخی آغاز این دوران را قرن پانزدهم و مقارن با رنسانس دانسته و برخی دیگر نیز آن را به قرن هفدهم و هجدهم نسبت می‌دهند؛ اما به هر حال، این مقوله به قرن‌های اخیر زندگی بشر اختصاص دارد.

وی در ادامه با بیان برخی تعاریف از مفهوم مدرنیته، اظهار داشت: بنا به تعریف افرادی چون آنتونی گیدنز، مدرنیته یک سبک زندگی جدید است که از قرن هفدهم در اروپا و سایر نقاط جهان گسترش یافت. در مقابل پیتر برگر، مدرنیته را مجموعه‌ی ویژگی‌های تمدن جدیدی می‌خواند که در امریکای شمالی و اروپا رواج یافت. مارکس وبر نیز با نگاه جامعه‌شناسانه، مدرنیته را فرآیند تسلط عقلانی‌گری بر جامعه و حذف سنت‌ها نامیده است.

رئیس جامعةالمصطفی ادامه داد:‌ در حقیقت هر یک از این تعاریف به یک ویژگی مدرنیته اشاره دارد و می‌توان از ترکیب همه آنها به این نتیجه رسید که مدرنیته، ویژگی تمدن جدید غربی است که سبک زندگی جدیدی را برای بشر ایجاد کرده و بر اساس آن، نوعی عقلانیت خاص شکل گرفته و برخی باورها و هنجارهای سنتی به حاشیه رانده شده است.

وی با اشاره به دامنه گسترده مدرنیته یادآور شد: قلمرو مدرنیته در عرصه‌های مختلف بینش‌ها و رفتارهای انسان معاصر شامل فلسفه، هنر، ادبیات، دین، اخلاق، سیاست، معرفت شناسی و … نمود یافته و زندگی بشری را تحت تاثیر خود قرار داده است.

حجت الاسلام والمسلمین دکتر عباسی در ادامه به تبیین برخی واژه‌های نزدیک به مدرنیته پرداخت و اظهار داشت: در کنار مدرنیته از مدرنیزم و مدرنیزاسیون سخن گفته می شود. اگر مدرنیته را شیوه جدیدی برای زندگی بشر بنامیم مدرنیزم، فلسفه و جهانبینی این تمدن را بیان می‌نماید و مدرنیزاسیون فرآیندی است که دیگر جوامع را با این سبک از زندگی هماهنگ می‌نماید. البته مدرنیزاسیون غالبا در نقاط مختلف جهان، بجز خاستگاه آن در اروپا و امریکای شمالی، همراه با نوعی تقلید و ناسازگار با تحولات تدریجی و طبیعی جوامع بوده است.

وی در ادامه با اشاره به برخی زمینه‌های پیدایش مدرنیته در غرب، یادآور شد: رنسانس، دوران اصلاح دینی، عصر روشنگری، انقلاب صنعتی و … زمینه‌های پیدایش مدرنیته در غرب را رقم زدند که این فرایند تا حدی نیز طبیعی به نظر می‌رسد. در غرب و تحت تاثیر این رویدادهای تاریخی، جوامع، کشورها و مردم به تدریج از یک شیوه زندگی گذر کردند و به نوع دیگری از زندگی و تمدن وارد شدند. تسلط کلیسا و مذهب به تدریج به حاشیه رانده شد و نگاه به ماوراءالطبیعه به رویکرد طبیعت‌گرا تغییر یافت.

حجت الاسلام والمسلمین دکتر عباسی شکل گرفتن برخی مفاهیم و باورهای تازه از جمله امانیسم، انسان‌گرایی، فردگرایی، سکولاریزم، تساهل و تسامح، نسبی‌گرایی، تجربی‌گرایی و عقل‌گرایی به معنای توانمندی عقل بشری برای حل همه مشکلات خود به صورت مستقل و بریده از ماوراءالطبیعه را محصول فرایند مدرنیته برشمرد و اذعان داشت:‌ باید به این نکته توجه داشت در این فرآیند که چند قرن به طول انجامید، روایت‌های مختلفی در روش و عملکرد و باورها شکل گرفت که برخی از آنها به تدریج از صحنه حیات بشری به انزوا کشیده شدند؛ لذا همه روایت‌های انسان‌شناسانه و فلسفی روند مدرنیته یکسان نبودند.

وی افزود: برای نمونه سوسیالیسم،مارکسیسم و.. از روایاتی هستند که در بستر مدرنیته شکل گرفتند، اما غلبه پیدا نکردند. در مقابل، روایت‌هایی مانند تجربه‌گرایی غلبه یافتند و در نتیجه آن، بسیاری از مفاهیم غیرتجربی در دانش فلسفه که در تبیین واقعیت‌های جهان باید از آنها کمک گرفته شود، به حاشیه رانده شد. اوج این نگاه را در پوزیتیویسم منطقی حلقه وین می‌بینیم که تمامی گزاره‌های غیرتجربی را به کلی مردود و بی معنا اعلام کرد.

رئیس جامعةالمصطفی روایت غلبه یافته در عرصه اخلاق را انکار رئالیسم اخلاقی و نفی ارتباط بایدها و هست‌های اخلاقی خواند و ابراز داشت: در نتیجه این رویکرد، گزاره‌های اخلاقی صرفا بیانگر عواطف و احساسات تلقی شدند؛ یعنی وقتی اخلاق چیزی را خوب می‌داند، یعنی انسان آن را می‌پسندد و دوست دارد و نه اینکه در حقیقت آن چیز، خوبی یا بدی داشته باشد. طبیعی است نتیجه این نگاه، نسبی‌گرایی اخلاقی است که در آن هیچ ارزش ثابت و پایداری باقی نمی‌ماند و هرکس بر اساس پسند خود می‌تواند یک نظام اخلاقی معرفی نماید که قابلیت داوری و ارزش‌یابی نیز نخواهند داشت.‍

وی غلبه نگاه فردگرایی در حوزه اقتصاد را به عنوان محصول روند مدرنیته مورد ارزیابی قرار داد و گفت: اصالت دادن به منفعت فردی، طبیعتا به شکل‌گیری سرمایه‌سالاری در حوزه اقتصاد منجر شد. همچنین در نتیجه عصر روشنگری و اصالت دادن به علم تجربی، به تدریج به قوت یافتن تفسیر مادی گرایانه از جهان و به کنار گذاشته شدن ماوراءالطبیعه انجامید. در این فرآیند برخی مانند کوندیاک و فویرباخ به کلی حقیقت متعالی خالق و مدبّر جهان را کنار گذاشتند و برخی مانند کانت، به شکل دیگری خداوند را به حاشیه راندند.

حجت الاسلام والمسلمین دکتر عباسی ادامه داد: کانت به عنوان یکی از برجسته‌ترین فیلسوفان دوره مدرن تلاش کرد میان عقل‌گرایی دکارتی و تجربه‌گرایی لاک و هیوم، جمع نماید و بر اساس فلسفه اعتقادی او، درک و شناخت ماوراء‌الطبیعه از حوزه توان ما خارج دانسته شده و لذا ارتباط معرفتی ما با عالم واقع به کلی قطع شده است و ما صرفا مجبوریم در مباحث معرفتی به نمودها بسنده نماییم. بر اساس این نگاه، خداوند نه به عنوان یک واقعیت مستحکم غیر قابل انکار، بلکه تنها به عنوان یک اصل موضوع برای تحکیم نظام اخلاقی و پشتوانه برای آن پذیرفته شد که تفاوت چندانی با انکار وجود خدا ندارد.

وی در تبیین آثار و نتایج مدرنیته در عرصه اجتماعی، سیاسی و حکومت‌داری،‌ تصریح کرد: در عصر مدرنیته اشکال جدیدی از نظامات سیاسی در غالب مشروطه و جمهوری شکل گرفت اما آنچه به عنوان روایت غالب پذیرفته شد، دموکراسی و حکومت مردم بر مردم بود. البته با وجود ادعای دموکراسی و حاکمیت مردم، آنچه در حقیقت اتفاق افتاد، حاکمیت رسانه‌ها و صاحبان قدرت بود که می‌توانستند افکار عمومی را در اختیار خود داشته باشند.

سخنران نشست، ویژگی های تمدن مبتنی بر مدرنیته در عصر کنونی را منتج به مفاهیمی همچون انسان‌گرایی، فردگرایی، تجربه گرایی، سکولاریزم، لیبرالیسم و تسلط سرمایه‌داری دانست و در ادامه به بیان برخی روایت‌ها از سنت در این دوره پرداخت.

وی خاطرنشان کرد: ‌سنت بر اساس تفسیری که تلاش شد در دوره مدرن ارائه شود عبارت است از ارزش‌ها و هنجارهای کهنه و تا حدی موهوم. در این روایت رایج، توجه به سنت یعنی عقب گرد و بازگشت به گذشته و بسنده کردن به موهومات و اسطوره‌ها. البته برخی جریان‌های هرچند ضعیف به نام سنت گرایان نیز شکل گرفتند که با تفسیر خاصی از سنت، تلاش می‌کردند از آن در برابر مدرنیته دفاع نمایند. چهره‌های مشهور این جریان مانند گنون، شوآن، کوماراسوآمی و حسین نصر کوشیدند در نقد مدرنیته و دفاع از سنت، تفسیری قابل دفاع ارائه نمایند. این جریان مدرنیته را به عنوان یک انحراف در تاریخ بشر برشمردند که یک نگاه تک بعدی و خالی از نگاه قدسی از عالم ارائه می‌نماید. البته در نظریات و آرای این جریان نیز تفاسیر و تأویلات نادرستی در دفاع از هر آنچه که در سنت است را می‌بینیم.

حجت الاسلام والمسلمین دکتر عباسی در تشریح نگاه متعادل میان سنت‌گرایان و مدرنیته ابراز داشت: در این دیدگاه برگرفته از رویکرد اسلامی می‌توان گفت نه هر ارزش و باور کهنی قابل دفاع است و نه اینکه هر آنچه در سنت یافت شود ارتجاعی، موهوم و اسطوره است و چنین نیز نیست که همه مفاهیم دوره مدرن، علمی و غیراسطوره‌ای باشد. به عنوان مثال امروز ناسیونالیسم و ملی‌گرایی به عنوان یک مفهوم و ارزش در جهان مدرنیته رواج یافته که اصالت دادن به آن، جنگ‌ها و مصیبت‌های فراوانی را برای بشر رقم زده است. همچنین علم پرستی افراطی موجب شد یافته‌های علم تجربی برای داوری بدیهی‌ترین مفاهیم بشری مانند رابطه علیت، اصالت یابد.

وی تمدن جدید را به دنبال سلطه بر همه عالم دانست و اظهار داشت: البته این تمدن در کنار پیامدهای منفی فراوان، دستاوردهای مثبتی همچون پیشرفت‌های علمی و فناورانه، بهداشت و سلامت، رفاه و توسعه اقتصادی در برخی عرصه‌ها نیز برای بشر داشته است. تمدن جدید به دنبال تسلط بر همه جهان و حاکم کردن تمامی ارزش‌ها و تفاسیر خاص خود از مفاهیم زندگی بشری در عرصه‌های مختلف مانند حقوق انسان، خانواده، دین، آزادی، ارزش‌های اخلاقی و … در سراسر جهان است که نتایج تلخ آن را در پدیده‌های ناگواری همچون استعمار، برده‌داری و جنگ‌های گسترده جهانی شاهد بوده و هستیم.

رئيس جامعةالمصطفی، نتیجه تلخ لذت‌طلبی و نسبی‌گرایی اخلاقی مدرنیته را فروپاشی اخلاق و خانواده در جوامع بشری دانست و تصریح کرد: چالش اصلی جوامع اسلامی با فرایندی که از آن به عنوان مدرنیته یاد می‌شود، در عرصه‌های مختلف باورها، ارزش‌ها و هنجارهاست. ما در کنار باور به منبع معرفتی حس و تجربه، به باورهای عقلی، شهودی و وحیانی اعتقاد داریم و بر همین اساس به مبدأ متعالی عالم و بازگشت و معاد جهان و ساحت معنوی انسان و اصول اخلاقی ثابت و جاودانه برای انسان‌ها معتقدیم.

وی با اشاره به رویکرد انفعالی جوامع اسلامی به ویژه در دو قرن اخیر در برابر روند مدرنیته و تسلط تمدن جدید بر جهان، یادآور شد: در این میان، انسان‌هایی مسئول و آگاه نیز بوده‌اند که در راستای احیای تمدن نوین اسلامی تلاش نمودند. جا دارد از چهره‌های برجسته‌ای مانند علامه اقبال لاهوری، علامه طباطبایی، شهید مطهری، علامه مصباح یزدی و سایر شخصیت‌های علمی که در این عرصه قلم زدند و اندیشه‌های خود را بیان نمودند، تقدیر نماییم.

حجت الاسلام والمسلمین دکتر عباسی تحقق تمدن اسلامی را به معنی کنار گذاشتن همه دستاوردهای بشری در چند قرن اخیر ندانست و گفت: احیای تمدن اسلامی یعنی اخذ همه نکات مثبت تمدن جدید و در عین حال، نگه‌داشت سنت‌های قابل دفاع و عقلانی و ارزش‌های مقدس. رهبران و نظریه پردازان انقلاب اسلامی نیز بر همین اساس، مهمترین آرمان این حرکت فرهنگی و علمی را احیای تمدن نوین اسلامی قرار دادند.

رئیس جامعةالمصطفی در پایان سخنان خود یکی از پیش نیازهای تحقق تمدن نوین اسلامی را شکل‌گیری علوم انسانی با نگاه معنوی و الهی مبتنی بر مبانی دینی دانست و تصریح کرد: این وظیفه مهم بر عهده همه مراکز علمی و دانشگاهی در جهان اسلام است و جامعةالمصطفی نیز بسیار علاقه‌مند است در این عرصه با مراکز علمی کشور دوست و برادر پاکستان، همکاری و همفکری داشته باشد.