یکی از معیارهای تربیتی در سیره امام حسین عليه السّلام توجه به اصل کرامت ذاتی انسان به عنوان یکی از اصول مهمّ در تعلیم و تربیت دینی و عدم تبعیض بین انسانها براساس قومیت، رنگ ونژاد و جنسیت است .
اصل کرامت انسان که در آیات قرآن کریم و سیره رسول گرامی اسلام صلي الله عليه و آله به آن تصریح شده در کربلا نیز نمایان است. «فتبارک الله احسن الخالقین» (مؤمنون / ۱۴ـ۱۲) و «وَلَقَدْ كَرَّمْنَا بَنِي آدَمَ » ( اسراء/ ۷۰)
در واقعه کربلا علاوه بر افراد مشهوری که وابسته به قبایل مهم عرب بودند برخی از مَوالی و خدمتکارانی نیز حضور داشتند که به عنوان نمونه میتوان به حضور و شهادت «اسلم تُرکی» غلام ترک زبان وکاتب امام حسین، “جَون بن حُوَی” غلامِ سیاه پوست کاهل افریقای ابوذر غفاری و «قارِب بن عبدالله دُئلی» و «مُنْجِح بن سهم» در کربلا اشاره کرد .
عدم تبعیض جنسیتی و نژادی در سیره حضرت سیدالشهدا(علیه السلام) به گونه ای است که علاوه بر حضور زنان از نخستین روزهای حرکت امام حسین (علیه السّلام) تا روز عاشورا در کنار آن حضرت و همپای مردان در زمانی که ویژگی های قومیتی و افتخار به نسب و قبیله و خود برتر بینی در میان قبایل عرب زبانزد بود افراد همراه امام از قبایل گوناگون و تیرهها و نژادهای مختلف بودند .
بی تردید این نگرش و نوع رفتار امام حسین علیه السّلام مبتنی بر اصل کرامت ذاتی انسان و ارزش نهادن بر گوهر انسانیت یکی از عوامل ثبات قدم و ایستادگی مثال زدنی اصحاب در روز عاشورا و تحقق اهداف نهضت عاشورا در ادامه حرکت و همچنین جاذبه این مکتب برای تمامی انسان ها در سطح جهان در طول اعصار محتلف تا عصر کنونی بوده است .
در این نوشتار به تبیین ابعاد سیره تربیتی امام حسین علیه السّلام و رفتار او با یکی از اصحاب به نام “جَون” از افراد سیاه پوست حاضر در کربلا و در نهایت از شهدای نهضت عاشورا می پردازیم .
۱. جَون بن حُوَی(درگذشته سال ۶۱ هجری)از شهدای واقعه کربلا است. ۲. او فردی سیاهپوست و اهل “نوبه” (منطقهای در آفریقا) بود . ۳. او تا زمان وفات ابوذر (سال ۳۲ قمری) در ” ربذه” همراه او بود و سپس به نزد امام علی(ع) برگشت و در کنار اهل بیت علیهم السلام ماند. ۴. ظاهرا او در تعمیر و آماده سازی اسلحه و شمشیر مهارت داشته و درنقلی از امام سجاد(علیه السلام) آمده است: شب عاشورا “جون” در چادر امام حسین(علیه السلام) بود و شمشیر او را آماده میکرد.
منبع: (شیخ مفید، الارشاد، ۱۴۱۳ق، ج۲، ص۹۳؛ طبری، تاریخ، ۱۳۸۷ق، ج۵، ص۴۲۰.)
۵. روز عاشورا امام حسین(ع) “جون” را از رفتن به میدان بازداشت ولی او خطاب به امام گفت: “به خدا سوگند هرگز از شما جدا نمیشوم تا خون من با خون شما درآمیزد.”. (امین، اعیان الشیعه، ۱۴۰۳ق، ج۱، ص۶۰۵.)
۶. او از کسانی است که پس از شهادتش، امام حسین(علیه السلام) بر بالینش او آمد و برایش دعا کرد.
منبع : ( امین، اعیان الشیعه، ۱۴۰۳ق، ج۱، ص۶۰۵؛ قمی، نفس المهموم، ۱۴۲۱ق، ص۲۶۳.)
۷. سخنانی که امام (علیه السلام)بالای سر این غلام گفت در باره هیچ یک از شهدای کربلا نگفته است . ۸. نام او در زیارت الشهدا آمده است: «اَلسَّلَامُ عَلَی جَوْنٍ مَوْلَی أَبِیذَرٍّ الْغِفَارِی».
“جون” به دلیل شناخت و اعتقاد راسخ خود ، در روز مهم و سرنوشت ساز عاشورا با اصرار فراوان از امام اجازه ورود به جمع مدافعان اسلام و مبارزین بزرگ را کسب می کند .
درخواست اجازه برای شرکت در نبرد: وی روز عاشورا نماز ظهر را با امام خود خواند آن گاه با وجود سن بالا برای اذن میدان خدمت امام رفت .
” ثُمَّ بَرَزَ جُونٌ مَوْلَى أَبِي ذَرٍّ وَ كَانَ عَبْداً أَسْوَدَ فَقَالَ لَهُ الْحُسَيْنُ علیه السلام: أَنْتَ فِي إِذْنٍ مِنِّي فَإِنَّمَا تَبِعْتَنَا طَلَباً لِلْعَافِيَةِ فَلَا تَبْتَلِ بِطَرِيقِنَا” .
سپس جون كه غلام آزاد شده ابوذر بود و غلام سياه چهرهاى بود برای جنگ بيرون آمد. امام حسین علیه السلام به او فرمود:
“تو اینک آزادی. راه خويش را بگير و از اين سرزمين برو؛ تو براى آسايش و راحتى و تأمين زندگى و امنيّت، همراهى ما را برگزيدهاى، خود را در راه ما به سختی نینداز. ”
“فَقَالَ يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ أَنَا فِي الرَّخَاءِ أَلْحَسُ قِصَاعَكُمْ وَ فِي الشِّدَّةِ أَخْذُلُكُمْ؟” ” وَ اللَّهِ إِنَّ رِيحِي لَمُنْتِنٌ وَ إِنَّ حَسَبِي لَلَئِيمٌ وَ لَوْنِي لَأَسْوَدُ فَتَنَفَّسْ عَلَيَّ بِالْجَنَّةِ فَتَطِيبَ رِيحِي- وَ يَشْرُفَ حَسَبِي وَ يَبْيَضَّ وَجْهِي” .
۲. هدایت یافتگی و سعادت انسان وابسته به ظاهر و جایگاه اجتماعی نيست؛ گاهی با مجاهدت و کسب تقوی و دعاي ولي خدا در حق فردی گمنام که در حقیقت نزد خداوند شناخته شده است وی به درجات معنوی بالایی می رسد .
اَلسَّلامُ عَلَيْكُمْ يا اَنْصارَ اَبى عَبْدِاللَّهِ،
ترجمه:
“جون” پاسخ داد: آیا من در روز خوشى سرسفره شما خاندان پیامبر باشم و در روز سختى دست از يارى شما بردارم؟
بخدا قسم من خود می دانم كه بدبو و پست فطرت و سياه چهرهام!
اجازه دهيد تا بوى بهشت و نسيم دل انگيز آن بر من وزيدن كند تا هم پيكرم عطرآگين وخوشبو گردد و هم چهره ام سپید گرايد.
لَا وَ اللَّهِ لَا أُفَارِقُكُمْ حَتَّى يَخْتَلِطَ هَذَا الدَّمُ الْأَسْوَدُ مَعَ دِمَائِكُمْ ثُمَّ قَاتَلَ رِضْوَانُ اللَّهِ عَلَيْهِ حَتَّى قُتِلَ.
نه به خدا دست از شما خاندان بر ندارم تا اين خون سياه من با خونهاى شما آميخته گردد سپس جنگ كرد تا شهيد شد .
۱. معرفت، بصیرت و مسئولیت پذیری افراد تابع جایگاه اجتماعی نیست .
۲. شناخت و معرفت نسبت به امام و بصیرت و مسئولیت پذیری وتعهد “جون”برای یاری امام خویش از بسیاری از افراد سرشناس و حتی اصحاب پیامبر در آن زمان بیشتر است .
۳. آزادی و اراده در انتخاب
با این که امام حسین (علیه السلام) به عنوان فرمانده سپاه حق، تعداد کمی از یاران و اصحاب را در کنار خود دارد ونیاز به سربازان بیشتر دارد ؛ ولی در انتخاب راه ، کاملا به این فرد آزادی و اختیار کامل می دهد .
۴. ایجاد فرصت برای انتخاب آگاهانه
امام حسین علیه السّلام ابتدا تقاضای او را برای ورود به میدان جنگ و حمایت از امام در مقابل دشمن نمی پذیرد در صورتی که تقاضای اذن میدان را در روز عاشورا از سوی فرزند رشید خود حضرت علی اکبر (سلام الله علیها) بلافاصله می پذیرد .
امام حسین علیه السّلام خود را به بالین او رساند و در حق او دعا کرد و از خدا خواست تا روی او را سفید، بوی او را معطر و با نیکان محشورش نماید.
تجلیل و قدرشناسی از شهدا یکی از اقدامات موثر برای ارزش نهادن و ماندگار نمودن شهدا و پیام آنان به شمار می رود و در کربلا در سیره امام حسین به صورت مکرر از جمله این شهید والا مقام قابل مشاهده است .
” فوقف عليه الحسين علیه السلام و قال :
اللَّهُمَّ بَيِّضْ وَجْهَهُ وَ طَيِّبْ رِيحَهُ وَ احْشُرْهُ مَعَ الْأَبْرَارِ وَ عَرِّفْ بَيْنَهُ وَ بَيْنَ مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ.”
امام حسين عليه السلام به بالين او آمد و فرمود:
بارخدايا! صورت وى را سفيد و بوى او را نيكو گردان و او را با ابرار محشور بفرما و بين او و محمّد و آل محمّد علیهم السلام، شناسائى و آشنایی برقرار بفرما!
منبع: ( امین، اعیان الشیعه، ۱۴۰۳ق، ج۱، ص۶۰۵؛ قمی، نفس المهموم، ۱۴۲۱ق، ص۲۶۳.)
۱. امام حسین(علیه السلام ) همانگونه که در روز عاشورا برای ارج نهادن و ابراز عواطف انسانی، بالای سر فرزندش شهیدش علیاکبر وسایر شهدا از بزرگان و اصحاب سرشناس خود رفت؛ هنگام شهادت “جَون” غلام سیاه پوست نیز با نهایت لطف و عواطف انسانی، بالای سر وی رفت و در حق او دعا کرد .
۳. سیره تربیتی و رفتار همراه با کرامت امام علیه السلام در حالی که امام در جایگاه بالای رهبری و امامت امت قرار داشت و این شخص که در کربلا در خدمت امام بود و هیچیک از اقوام و خانواده اش همراه او نبو و از جایگاه اجتماعی و شهرتی هم برخوردار نبوده ؛ حکایت از نگاه کریمانه اسلام به انسان و همچنین روح بزرگ امام حسین در رفتار و تعاملات اجتماعی دارد .
۳. در اسلام همه انسان ها براساس قابلیت های ذاتی ایمان، تقوی و ظرفیت های معنوی خود می توانند به مقامات عالی معنوی وسعادت دست یابند وامتیاز طبقاتی برای اقشار مختلف وجود ندارد .
بر اساس نقلی که از امام باقر علیه السلام رسیده دعای امام حسین(علیه السلام) در حق “جون” مستجاب می شود و از پیکر مطهر این شهید پس از گذشت چندین روز بوی خوش به مشام می رسد .
” وَ روِيَ عَنِ الْبَاقِرِ علیه السلام، عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ علیه السلام أَنَّ النَّاسَ كَانُوا يَحْضُرُونَ الْمَعْرَكَةَ وَ يَدْفِنُونَ الْقَتْلَى- فَوَجَدُوا جَوْناً بَعْدَ عَشْرَةِ أَيَّامٍ- يَفُوحُ مِنْهُ رَائِحَةُ الْمِسْكِ رِضْوَانُ اللَّهِ عَلَيْهِ.”
ترجمه :
امام محمّد باقر از حضرت امام زين العابدين (عليهما السلام) روايت مي كند كه فرمود:
” هنگامى كه گروهى در ميدان جنگ آمدند تا اجساد شهيدان آل محمّد را دفن نمايند جسد جون را بعد از ده روز در حالى يافتند كه بوى مشك از آن مي وزيد.”
منبع: مجلسی، بحار الأنوار، ، ج۴۵، ص ۲۳
از امام سجاد (علیه السّلام) نیر روایت شده که هنگام دفن جون از جسد او بوی مشک به مشام میرسید .
۱.حضور افراد از جنسبت ها ، نژادها وقبایل مختلف در سپاه امام حسین علیه السّلام و احترام آن حضرت در رفتار با این افراد و حضور بر بالین شان و دعا برای آن ها از نشانههای اهتمام ایشان به کرامت ذاتی انسانی و ارزشهای والای ایمانی است.
Δ