حضور دانش‌آموخته المصطفی در برنامه پرمخاطب فلسفی در صربستان

سعيد خليلويچ در پادکست مشهور که به موضوعات فلسفی در صربستان اختصاص دارد، به تحليل نسبت قدرت و آزادی در دين و علم مدرن پرداخت. اين برنامه در دو هفته نخست، بيش از سيزده هزار بازديد داشته است.

خليلويچ برای بار دوم مهمان پادکست صربستانی «کياست عقل» بود؛ وی در برنامه نخست، که سال گذشته پخش شد، معنای اسلامی بودن فلسفه اسلامی را مورد بررسی قرار داد.

پژوهشگر مرکز علوم دينی «قم» در بلگراد، در برنامه جديد اين پادکست توضيح داد که معرفت علمی در دو حوزه سنت دينی و جهان مدرن تعاريف متفاوت دارد. او خاطرنشان کرد که علم در سنت دينی، همه شاخه های حکمت نظری و عملی را دربرمی گيرد و لذا فلسفه به معنای متافيزيک نيز يکی از علوم بوده و با عنوان علم کلی شناخته می شود. از نظر خليلويچ، دين مؤيد علم به اين معنای جامع می باشد و صحت تعاليم دينی را می توان در شاخه های مختلف حکمت نظری يا عملی مبرهن و مبيّن نمود. معرفت علمی در اين تعريف ارزش جهان شناختی دارد به اين معنا که به ما حقيقت عينی را نمايش می دهد. خليلويچ معتقد است که معرفت علمی، در تعريف دينی آن، قدرت و توان ايجاد عميق ترين تحولات معنوی را در وجود انسان عالِم، در مسير تقرب وی به حقيقت، دارد و از اين منظر، تعليم و تهذيب با هم گره می خورد.

پژوهشگر مرکز علوم دينی «قم» در بلگراد در بخش ديگر از توضيحات خود، به تحليل تعريف معرفت علمی و رابطه آن با دين و قدرت و آزادی در جهان غرب در سده بيستم پرداخت. وی يادآور شد که کارناپ، نماينده برجسته پوزيتيويسم منطقی و حلقه وين، بر اصل اثبات پذيری پافشاری می کرد و معتقد بود هر گزاره ای که با تجربه حسی قابل اثبات نباشد، علمی نبوده و گزاره ای مهمل خواهد بود. خليلويچ توضيح داد که همه گزاره های متافيزيکی و ارزشی، چون به اين معنا آزمون پذير نيستند، در سده بيستم در غرب از حيطه معرفت علمی خارج شدند. وی اضافه کرد: همين دو دسته از گزاره ها عهده دار تبيين عالی ترين آموزه های دينی هستند و دين بدون اين گزاره ها در غرب سده بيستم به ساختاری بی جان و بدون حيات تبديل شده است.

خليلويچ در ادامه به تبيين مواضع فلسفی ويتگنشتاين در تصحيح رويکرد پوزيتيوسم منطقی پرداخت. ويتگنشتاين معتقد به بازی های زبانی متعدد بود و زبان علم را يکی از زبان ها می دانست که به ناچار از زبان های ديگر بايد تأثير بپذيرد، در حالی که آن زبان های ديگر (همچون زبان اسطوره، شعر، دين و فلسفه) زبان هايي غير علمی هستند. خليلويچ اين چرخش زبانی ويتگنشتاين را بسيار مهم تلقی کرد، چون نشانگر آن است که علم مدرن، پس از رويگردانی از عالی ترين آموزه های دينی، متافيزيکی و ارزشی، در نهايت به مرحله ای رسيده است که بايد از عناصر فاقد عقلانيت علمی تبعيت کند. در چنين شرايطی است که علم مدرن در نقش ابزار برای تحقق اغراض انواع گوناگون قدرتِ فاقد عقلانيت، اعم از قدرت سياسی، رسانه ای يا اقتصادی، ظاهر می شود.

پژوهشگر مرکز علوم دينی «قم» در بلگراد معتقد است انسان غربی مدرن نه تنها جان دين را از دين گرفته است، بلکه معرفت علمی و دانشمند را نيز تحقير کرده است؛ از آن رو که علم را در خدمت عناصری غير علمی قرار داده است، در حالی که علم و دانشمند، براساس اصل پوزيتيويستیِ آزمون پذيری، توان قضاوت علمی درباره آن عناصر و انتقاد از آنها را ندارند. علم مدرن در همه حالات ساکت و مطيع خواهد بود در حالی که اقتدار کور، بی رحمانه آن را به اين جهت يا آن جهت سوق خواهد داد.

خليلويچ در بخش پايانی صحبت خود در برنامه جديد پادکست صربستانی «کياست عقل»، معنای آزادی انسان را نيز در دو حوزه معرفتی ياد شده متفاوت دانست. وی انسان را در سنت دينی، موجودی با قابليت ملکوتی شدن معرفی کرد که در نشئه خاکی در اسارت قيود طبيعی است و در صورتی به آزادی حقيقی می رسد که از اسارت و قيود خارج شده و به سوی حقيقت متعالی رهسپار گردد. از نظر خليلويچ، ياور انسان در طی اين طريق، همان معرفت علمی با شاخه های گوناگون حکمت نظری و عملی خواهد بود که وی را به قرب حقيقت می رساند. از سوی ديگر، انسان مدرنيستی، به خاطر تبعيت از قدرتِ فاقد عقلانيت علمی، هيچ حقيقتی را ورای خود نمی بيند و بلکه خود را معيار و مبدأ حقيقت و حقوق و ارزشها می پندارد. چنين انسانی به اباحه گری ليبراليستی معتقد است و همه چيز را برای خود مجاز و آزاد می داند. خليلويچ با استناد به مواضع فلسفی سارتر، نماينده شهير فلسفه اگزيتسانس، هشدار می دهد که انسان مدرن فرصت تحقق آزادی بی قيد و شرط را پيدا نخواهد کرد، چون براساس بيان سارتر در جهان ماده رها شده است و دلهره و اضطراب مستمر به او اجازه نمی دهد از سراب آزادی نامحدود بهره مند شود. خليلويچ پس از اشاره به اين که انسان مدرن با شهود نفسانيت تباهش، خود را مهمل و رها می پندارد و اين پندار زندگی او را رنج آور می کند، در پايان برنامه به تفسير کوتاه آيه کريمه زير پرداخت: «ومن أعرض عن ذکری فإن له معيشه ضنکا» (کسی که از ياد من روی برگرداند، معيشت او تنگ می شود).