در ادامه خلاصهای از مقالات ارائه شده در این پنل تخصصی را میخوانید:
زهرا ضیایی
هدف مقاله حاضر بازخوانی اندیشه سیاسی احمد بن حنبل و نسبت آن با مفهوم مردمسالاری دینی است. احمد بن حنبل، یکی از شخصیتهای برجسته اهل الحدیث، با تأکید بر سه مؤلفه مشروعیت خلافت، سکوت سیاسی و اتوریته و اقتدار عالمان دینی علاوه بر اینکه تأثیر زیادی در تبدیل موضع گیری سیاسی به آموزه های رسمی اهل سنت داشت، اللهیات سیاسی خاصی را در ساختار نظام سیاسی اهل سنت به وجود آورد. از سوی دیگر، مردمسالاری دینی به عنوان یک نظریه سیاسی مدرن، در مقابل اندیشههای سنتی تلاش میکند تا با ارائه دو قرائت روشی و ارزشی عامل مشروعیت بخشی و حقانیت حکومت گردد. در این راستا، سؤال اصلی پژوهش حاضر این است که چه نسبتی میان اندیشه های سیاسی احمدبن حنبل به عنوان نماینده سنتگرای اهل سنت و نظام اندیشه مردم سالاری دینی وجود دارد؟ بازخوانی صحیح اندیشه سیاسی احمدبن حنبل و تحلیل دقیق مفاهیم ایده جماعت، مشروعیت، ضرورت وجود حاکم و وجوب اصل حکومت که منجر به اضلاع هندسی الهیات سیاسی احمد شده است، شرایطی را فراهم میآورد که میتواند به تحقق مردمسالاری دینی به عنوان شکل حکومتی و روشی برای حکومت داری منجر شود. بررسی این دو اندیشه در قالب سنت و مدرنیته علاوه بر آنکه به غنی شدن ادبیات سیاسی اسلامی کمک فراوانی میکند، میتواند به عنوان یک الگوی نظری برای رشد اندیشههای سیاسی کشورهای اسلامی مدرن نیز مورد توجه قرار گیرد و این امر به تعادل میان اصول و آموزههای دینی و نیازهای اساسی انسان معاصر منجر میگردد.
رضا لک زایی مردم سالاری دینی یکی از ابتکارات جمهوری اسلامی است. مسئله این است که آیا مردم سالاری دینی که در ایران رخ داده، امکان کاربست آن برای دیگر کشورها از جمله کشورهای سنی نشین وجود دارد یا مردم سالاری دینی صرفاَ یک مدل شیعی است. و اگر برای کشورهای غیرشیعی هم کاربرد دارد، چگونه میتوان آن را تبین نمود. یافته تحقیق حکایت از آن دارد که الگوی مردم سالاری دینی که در ایران به اجرا درآمده، از آنجاکه نظریه و الگویی قرآنی و دینی است، امکان کاربست آن در سایر کشورهای جهان اسلام، با لحاظ ویژگیهای جامعهشناختی هر کشور، وجود دارد. در مقاله حاضر، این مسئله با دو رویکرد تاریخی و قرآنی تبیین میشود. علاوه بر روش استنادی، مقاله، از روش دلالت هم بهره میبرد که در منطق و اصول فقه تبیین شده است.
نویسنده: صدیقه محقق
در فقه اسلامی و بهویژه فقه خانواده، جایگاه زن در خانواده و جامعه بهعنوان عنصر محوری در تحکیم یا تضعیف نظامهای اجتماعی و سیاسی مورد توجه قرار گرفته است. نظام مردمسالار، که بر اصول مشارکت عمومی و احترام به حقوق افراد استوار است، نیازمند تعامل پویا و فعال تمامی اقشار جامعه، از جمله زنان، در عرصههای مختلف است. یافته های پژوهش حاضر حاکی از آن است که از منظر فقه خانواده، زنان از طریق تربیت فرزندان بر اساس آموزههای دینی و اخلاقی و ترویج ارزشهای اسلامی، میتوانند به تقویت فرهنگ احترام به حقوق، عدالت، و مشارکت در اجتماع کمک کنند. در عرصه عمومی نیز، فقه خانواده مشارکت زنان را در چارچوبهای مشروع شریعت میپذیرد. این مقاله با هدف تکیه بر اصول و مبانی فقه خانواده، به بررسی تأثیر حضور و مشارکت زنان در دو جنبه تقویت و تضعیف نظامهای مردمسالار پرداخته و به چالشها و فرصتهای موجود در این حوزه میپردازد.
محمدعلی اسماعیلی
«مردمسالاری دینی» نظریهای در حوزه حاکمیت در نظام سیاسی دینی است که ضمن پذیرش مشروعیت الهی و توحید در تشریع و تقنین، بر حاکمیت قانون، جایگاه مردم در تصمیمسازی و تشکیل نظام سیاسی، نظارت و همکاری با آن تأکید دارد که برپایه آن، شهروندان دینباور در چارچوب آموزههای شریعت، در زندگی سیاسی مشارکت فعال دارند و از هرگونه استبداد فردی در تصمیمگیریهای عمومی اجتناب میشود. با این حال، با دموکراسی غربی بهمثابه یک ارزش (نه روش) که بر مبانی ویژه معرفتشناختی، انسانشناختی و خداشناختی نظیر نسبیت معرفتی، عقلبسندگی، نفی ارزش معرفتی وحی، کثرتگرایی معرفتی، آزادی ویژه، انسانمحوری بهجای خدامحوری و.. استوار است، تمایز بنیادین دارد. از رهگذر جستار حاضر که با روش توصیفی-تحلیلی وبا هدف بازخوانی مبانی انسانشناختی و خداشناختیِ مردمسالاری دینی در اندیشه امام خمینی و علامه طباطبایی سامان یافته، آشکار میشود که امام خمینی و علامه طباطبایی به عنوان دو حکیم و نظریهپرداز برجسته دوران معاصر، با بهرهگیری از مبانی وحیانی-عقلانی، به ترسیم مردمسالاری دینی پرداختند. از جمله شاخصترین مبانی انسانشناختی و خداشناختیِ مردمسالاری دینی میتوان به چندساحتانگاری وجود انسان، سرشت الهی، اختیار و آزادی، کرامت ذاتی و اکتسابی و خلافت الهی انسان و نیز توحید در حاکمیت، توحید در تشریع و تقنین و حضور قوانین الهی در شؤون اجتماعی و نفی سکولاریسم اشاره کرد.
سید زهیر المسیلینی
مردمسالاری دینی بهعنوان الگویی از حکومت که بر مبنای آموزههای الهی و نقشآفرینی مردم در نظام سیاسی استوار است، یکی از مباحث اساسی در اندیشه اسلامی به شمار میرود. قرآن کریم بهعنوان منبع وحیانی، اصول و چارچوبهای این نظام را تبیین کرده و بر مشارکت عمومی، عدالت، شورا و مسئولیتپذیری تأکید دارد. با توجه به چالشهای معاصر در تحقق مردمسالاری دینی، بررسی راهبردها و راهکارهای قرآنی آن ضروری به نظر میرسد. هدف این پژوهش، واکاوی مبانی قرآنی مردمسالاری دینی، ارائه راهبردهای تحقق آن و شناسایی چالشها و موانع پیشرو است. پژوهش حاضر با روش توصیفی-تحلیلی و با بهرهگیری از منابع تفسیری، آیات قرآن و مطالعات پیشین، تلاش دارد چارچوبی علمی برای تحقق این نظام ارائه دهد. مردمسالاری دینی در قرآن بر پایه اصولی همچون حاکمیت الهی، شورا، عدالت اجتماعی، نظارت عمومی و مسئولیتپذیری استوار است. از سوی دیگر، تحقق این نظام مستلزم تدوین قوانین منطبق بر شریعت، افزایش آگاهی و مشارکت عمومی، و بهرهگیری از ابزارهای نوین ارتباطی است. بااینحال، عواملی همچون تفسیرهای نادرست از دین، تقابل جریانهای سکولار با ارزشهای اسلامی، و ضعف در اجرای ساختارهای حکومتی دینی، از مهمترین موانع پیشروی تحقق این الگو به شمار میآید.
Δ