کرسی ترویجی شبهه خدا به مثابه فرافکنی

کرسی ترویجی شبهه خدا به مثابه فرافکنی «بررسی و نقد الحاد انسان شناختی فویرباخ» از سوی گروه فلسفه مجتمع آموزش عالی حکمت و مطالعات ادیان با همکاری معاونت پژوهش این مجتمع در سالن جلسات مجتمع عالی امام خمینی(قدس سره) برگزار شد.

دکتر سید عبدالرئوف افضلی به عنوان ارائه دهنده، دکتر مجتبی افشارپور، عضو هیئت علمی جامعه المصطفی به عنوان مدیر و دکتر محمد رضاپور و دکتر محمدباقر قیومی، اعضای هیئت علمی جامعه المصطفی ناقدان کرسی بودند.

پس از قرائت قرآن، طرح بحث و نکات مقدماتی توسط مدیر جلسه در زمینه جایگاه فویرباخ و اندیشه او در نظام فکر غربی و اهمیت نظریه فویرباخ به عنوان اولین نظریه ای که دین را از منظر جامعه شناختی طرد کرد، دکتر افضلی به ارائه کرسی تحت عنوان شبهه خدا به مثابه فرافکنی (بررسی و نقد الحاد انسان شناختی فویرباخ) پرداخت.

ارائه دهنده در توضیحات مقدماتی بیان داشت که اهمیت کار فویرباخ را از دو جهت می توان مورد تامل قرار داد، اول اینکه بر خلاف هگل تبیین طبیعت گرایانه از خدا ارائه داده است در حالی که تا قبل از او ایده آلیسم حاکم بوده و دوم اینکه تبیینی بدبینانه از دین و مذهب اراده داده است بالاخص در کتاب گوهر مسیحیت.

وی سپس خلاصه دیدگاه فویرباخ را به این صورت مطرح ساخت: خدا ساخته ذهن بشر است و به تعبیر دیگر چیزی غیر از خود انسان و صفات انسان نیست.

دکتر افضلی در ادامه در زمینه کارکرد شبهه اظهار داشت که هرچند ظاهر عبارات فویرباخ ارائه توجیهی برای وجود خداست اما در انتها به انکار وجود خدا می انجامد.

وی همچنین توضیح داد که رویکرد فویرباخ در طرح نظریه خود رویکرد تبیینی است نه رویکرد استدلالی چراکه در رویکرد استدلالی ادعا مسلم نیست و از این رو به مستدل سازی آن پرداخته می شود اما در رویکرد تبیینی ادعا مسلم انگاشته می شود و به توضیح و تبیین آن پرداخته می شود.

ارائه دهنده سپس ضمن بیان اینکه تلقی او از خدا، خدای انسان وار است، مراحل نظریه فویرباخ را به این ترتیب توضیح داد: ۱)فرا افکندن ذات و صفات ۲)ابژه سازی و عینی سازی ۳)از خود بیگانگی ۴)سوژه سازی و معبود سازی (موجودی که عشق مطلق و کمال مطلق است)

وی پس از توضیح موارد دیگر همچون مکانیسم دفاعی بودن فرافکنی، فهم دین به مثابه ویژگی اختصاصی انسان، امکان شباهت انسان و خدا، امکان فهم جایگاه انسان در آفرینش، به نقادی نظریه فویرباخ پرداخت که اهم نقدهای ایشان بر فویرباخ به این شرح است:

۱٫ مکانیسم دفاعی فویرباخ با مکانیسم دفاعی روانشناسانه تفاوت دارد

۲٫ فرا افکندن ذات محقق نشده بلکه بخشی از ذات فرا افکنده شده

۳٫ این دیدگاه مورد آزمون تجربی قرار نگرفته و بر اساس مبنای تجربه گرایانه فویرباخ نظریه ای خودمتناقض است

۴٫ اگر خدا حاصل آرزوهای انسان است پس چرا در برخی موارد انسان را تهدید می کند

۵٫ طبق این دیدگاه نباید کسی ملحد شود در حالی که ملحدان فراوانی داریم

۶٫ این دیدگاه مستلزم نوعی انسان گرایی لجام گسیخته است

۷٫ حرف فویرباخ در مورد خدای ادیان انحرافی خوب است اما او مطلق خدا را مد نظر داشته است

در ادامه کرسی، ناقد اول پس از بیان اهمیت شبهه و تاثیرگذاری فویرباخ بر مارکس و انگلس به بیان نقدهایی در زمینه مطالب ارائه شده پرداخت و گفت: در پیشینه شبهه بین دو نفر خلط شده است، آنکه صحیح است کسنوفانس است نه گرنفون؛ کسنوفانس به شدت منتقد چندگانه پرستی و مدافع سرسخت یگانه پرستی بوده و احتمالا جزء انبیا یا شاگرد یکی از ایشان بوده است.

وی ادامه داد: در کارکرد شبهه نیز بین خدا و باور به خدا خلط شده است (خدای به حمل اولی و خدای به حمل شایع)، آنچه فویرباخ مسلم می داند باور به خداست نه وجود خدا. در مراحل نظریه نیز، مرحله سوم نیازمند ترمیم است چرا که غیریت سازی در مرحله اول و دوم رخ داده، پس در مرحله سوم تقابل بین خود و خدا مطرح است.

ناقد اول ضمن تذکر برخی اشتباهات در ترجمه و تذکر اینکه برخی نقدهای هستی شناختی وارد نیست اظهار داشت که بهتر بود به عناصری که ریشه در الهیات مسیحی دارد بیشتر توجه می شد، برخی پیشنهادات هم مطرح نمود از جمله اینکه می توان این نقد را وارد آورد که فرضیه فویرباخ یک فرضیه اثبات ناپذیر و ابطال ناپذیر است لذا معیار علمیت را ندارد و همچنین مدعای فویرباخ تنها در صورتی می تواند مورد اعتنا باشد که اثبات کند تصویر ما از خدا بر هیچ موجود خارجی قابل انطباق نیست.